ابنابیبکره عبیدالله بن نفیع ثقفیاِبْن اَبی بَکْره، عبیدالله بن نُفَیع (ابوبکرة) بن حارث بن کلدة ثقفی (۱۴-۷۹ق /۶۳۵ - ۶۹۸م)، تابعی ، فرزند صحابی و قاضی بصره و والی سیستان میباشد. ۱ - نسبمادر نفیع (ابن حارث)، سُمَیّه، از اهالی «زَنْدوَرْد» - نزدیک واسط - بود و کسری او را به «ابوالخیر» یکی از فرمانروایان یمن بخشیده بود. ابوالخیر در طائف بیمار شد و حارث بن کلده که طبیب بود، او را درمان کرد. ابوالخیر، سمیه را به حارث بخشید و نفیع به وی منسوب شد و او را «ابن حارث» گفتند وگرنه حارث عقیم بود و صاحب فرزند نمیشد. حارث اسلام آورد و در روزگار خلافت عمر از دنیا رفت. سمیه مادر زیاد (ابن ابیه) و نافع نیز بود. [۱]
ابن قتیبه عبدالله، المعارف، ج۱، ص۲۸۸، به کوشش ثروت عُکاشه، ۱۹۶۰م.
۱.۱ - وجه اشتهارهنگامی که پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) طائف را محاصره کرد، نفیع از حصن طائف نزدِ ایشان فرود آمد و چون بر بکره (شتربچه) ای سوار بود به «ابوبکره» معروف شد. [۲]
ابن حجر احمد، الاصابة، ج۳، ص۵۷۲، قاهره، ۱۳۲۸ق.
ابوبکره چون مسلمان شد، نسبت خویش به حارث را ترک گفت و خود را مولی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) خواند. [۳]
ابن قتیبه عبدالله، المعارف، ج۱، ص۲۸۸، به کوشش ثروت عُکاشه، ۱۹۶۰م.
ابوبکره از فضلای صحابه بود و در بصره مسکن داشت. وی از پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) روایت کرده و فرزندان ابوبکره از او روایت کرده اند [۴]
ابن حجر احمد، الاصابة، ج۳، ص۵۷۲، قاهره، ۱۳۲۸ق.
.۲ - فرزندان نفیعنفیع در سال ۵۲ق /۶۷۲م در بصره درگذشت. [۵]
شباب خلیفة، تاریخ، ج۱، ص۲۵۹، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۳۸۷ق /۱۹۶۷م.
وی ۴۰ فرزند داشت که از ۷ تن از آنان فرزندانی باقی ماندند. آن ۷ تن عبارت بودند از: «عبدالله، عبیدالله، عبدالرحمان، عبدالعزیز، مسلم، روّاد و عُتْبه». [۶]
ابن قتیبه عبدالله، المعارف، ج۱، ص۲۸۸، به کوشش ثروت عُکاشه، ۱۹۶۰م.
شباب از «عتبه و عبدالله» نام نمیبرد و به جای آن دو از «یزید» نامی یاد میکند. [۷]
شباب خلیفة، کتاب الطبقات، ج۲، ص۴۸۴، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۶م.
۳ - معرفی اجمالیمادر عبیدالله، «هاله» دختر «غُلَیْظ»، از بنی عجل بود. [۸]
شباب خلیفة، کتاب الطبقات، ج۲، ص۴۸۴، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۶م.
ابن تغری بردی این نام را «هَوْلَه» آورده است. [۹]
ابن تغری بردی یوسف، النجوم الزاهرة، ج۱، ص۲۰۲، قاهره، ۱۳۸۳ق /۱۹۶۳م.
از آغاز زندگی عبیدالله خبری نداریم. وی و خانوده اش از مشاهیر بصره بودند. [۱۰]
ابن حجر احمد، تعجیل المنفعة، ج۱، ص۲۱۴، بیروت، دارالکتب العربی.
عبیدالله ثقه بود و از پدر خویش و علی بن ابی طالب (علیهالسلام) روایت میکرد و سعیدبن جمهان، محمد بن سیرین و جز آنان از وی روایت کرده اند [۱۱]
ذهبی محمد، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۱۳۸، به کوشش مأمون الصاغرجی و شعیب الارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۵ق /۱۹۸۵م.
و گفتهاند وی اول کسی بود که قرآن را به الحان خواند. [۱۲]
ابن تغری بردی یوسف، النجوم الزاهرة، ج۱، ص۲۰۲، قاهره، ۱۳۸۳ق /۱۹۶۳م.
وی مدتی قاضی بصره و زمانی هم نایب «زیاد» در آن شهر بود و به فرمان «زیاد» در آنجا به جنگ با خوارج پرداخت و در برابر آنان ناتوان شد و به «زیاد» نوشت تا خود به بصره آمد و به تهدید مردم پرداخت. پس خطیبان بصره طی سخنانی از او درخواست بخشش کردند. [۱۳]
یعقوبی احمد، تاریخ، ج۲، ص۲۳۲، بیروت، ۱۳۷۹ق /۱۹۶۰م.
۴ - حکومت سیستانزیاد در ۵۰ق /۶۷۰م عبیدالله را به ولایت سیستان منصوب کرد و به وی دستور داد تا هیربدان را بکشد و آتشکدهها را خاموش کند. [۱۴]
شباب خلیفة، تاریخ، ج۱، ص۲۴۷، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۳۸۷ق /۱۹۶۷م.
جاحظ داستان آتشکده های کاریان و جور (گور) (درفارس) را به تفصیل آورده و نوشته است که ابن ابی بکرة همچنان آتش ها را خاموش کرد تا به سیستان رسید. [۱۵]
جاحظ عمروبن بحر، الحیوان، ج۱، ص۴۷۹- ۴۸۱، به کوشش عبدالسلام هارون، قاهره، ۱۳۸۵ق /۱۹۶۶م.
در کتاب تاریخ سیستان به تفصیل در این باب سخن رفته است. برطبق روایتِ این مأخذ، دهاقین و زرتشتیان سیستان که عرصه را بر خویشتن تنگ میدیدند، آهنگ عصیان کردند، اما مسلمانان سیستان پای در میان نهادند و عبیدالله را از تخریب آتشکدهها باز داشتند، زیرا زرتشتیان سیستان میگفتند که ما خدا پرستیم و معابد و آتشکدهها در نزد ما همچون محراب در نزد مسلمانان و کنیسه در نزد یهود است. پس از چندی عبیدالله از سیستان به بُست و رُخَدْ و کابل رفت و به نبرد با رَتْبیْل ، شاه کابل پرداخت و سرانجام با گرفتن دو هزار هزار درهم صلح کرد و رتبیل با او به سیستان آمد. وی رتبیل را از سیستان به بصره نزد زیاد فرستاد و «زیاد» رتبیل را بنواخت و خلعت داد و بازگردانید. [۱۶]
تاریخ سیستان، به کوشش ملک الشعراء بهار، ج۱، ص۹۲-۹۴، تهران، ۱۳۱۴ش.
شباب تاریخ این صلح را ۵۲ ق یاد کرده است. [۱۷]
شباب خلیفة، تاریخ، ج۱، ص۲۵۹، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۳۸۷ق /۱۹۶۷م.
۵ - حکومت بصرهدر ۵۳ق که زیاد در کوفه درگذشت، عبیدالله بن ابی بکرة از ولایت سیستان برکنار شد. [۱۸]
شباب خلیفة، تاریخ، ج۱، ص۲۶۰، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۳۸۷ق /۱۹۶۷م.
پس از آن نیز یک بار، چنانکه گذشت به نیابت عبیدالله بن زیاد و بار دیگر در ۷۱ق به نیابت «خالد بن عبدالله بن خالد بن اسید» در بصره فرمان رانده است. [۱۹]
طبری، تاریخ، ج۱، ص۱۶۵، به کوشش ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۷۱م.
[۲۰]
ابن اثیر، الکامل، ج۴، ص۳۳۶، بیروت، ۱۳۸۵ق /۱۹۶۵م.
[۲۱]
ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۷، ص۳۱۷، بیروت، ۱۴۰۶ق.
۶ - حکومت دوباره بر بصرهدر ۷۸ق/ ۶۹۷م عبدالملک بن مروان ، امیة بن عبدالله را از خراسان عزل کرد و خراسان و سیستان را نیز به حَجّاج داد. حجاج مُهَلّب را والی خراسان و سیستان ساخت و مهلب به حجاج گفت عبیدالله بن ابی بکرة در کار سیستان از من داناتر است و او ولایت کابل و زابل را داشته و از آنان خراج گرفته و با آنان جنگ و صلح کرده است. پس حجاج، مهلب را بر خراسان و ابن ابی بکرة را بر سیستان والی ساخت. [۲۲]
طبری، تاریخ، ج۶، ص۳۱۹، به کوشش ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۷۱م.
طبری پس از بیان این مطلب روایت دیگری از این انتصاب میآورد و میگوید که در آغاز، ابن ابی بکرة به ولایت خراسان و مُهلب به ولایت سیستان گماشته شد، اما مُهلّب به ولایت سیستان خشنود نبود و به عبدالرحمان عبشمی، رئیس شُرطه حجاج، توسل جست تا فرمان های ولایت آن دو که نوشته شده بود، عوض شد و کار ولایت خراسان بر مهلب بن ابی صفره و ولایت سیستان بر عبیدالله بن ابی بکرة قرار گرفت. [۲۳]
طبری، تاریخ، ج۶، ص۳۲۰، به کوشش ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۷۱م.
۷ - نبرد با شاه کابلرتبیل شاه کابل که با قبول خراج صلح کرده بود، در این هنگام از پرداختن خراج سرباز میزد و حجاج به ابن ابی بکرة فرمان داد تا با رتبیل بجنگد، شهرهای او را تسخیر کند، دژها را بر کند و مردان را برده گرداند و تا چنین نکرده برنگردد. پس ابن ابی بکرة با سپاه بصره و کوفه عازم جنگ با رتبیل شد. سرداری سپاه بصره با خود او و فرماندهی سپاه کوفه با شُریح بن هانی - از بزرگان صحابه و از اصحاب علی بن ابی طالب (علیهالسلام) - بود. [۲۴]
ابن سعد محمد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۲۸، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر.
[۲۵]
طبری، تاریخ، ج۶، ص۳۲۲، به کوشش ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۷۱م.
این سپاه وارد قلمرو رتبیل شد و غنایم فراوان گرفت و دژها را منهدم ساخت و بر بخشی از سرزمین های آنان دست یافت. سپاه رتبیل، سرزمین هایشان را یکی پس از دیگری ترک میکردند، تا سپاه مسلمانان به ۱۸ فرسنگی آنان رسیدند. مردان رتبیل گذرگاه ها را بر آنان گرفتند مسلمانان درماندند و خود را در معرض نابودی دیدند، چنانکه به خوردن چارپایان مجبور شدند و بهای گِرده نانی به ۷۰ درهم رسید. این سپاه چنان دچار سختی شد که هیچ سپاهی در اسلام مانند آن را ندیده بود. [۲۶]
ابن قتیبه عبدالله، المعارف، ج۱، ص۲۸۹، به کوشش ثروت عُکاشه، ۱۹۶۰م.
عبیدالله حاضر شد ۷۰۰ هزار درهم بدهد تا مردان رتبیل بگذارند که سپاه اسلام از آنجا خارج شوند. اما شریح نپذیرفت و گفت که او عمری دراز گذرانیده و روزگاری است که جویای شهادت بوده و اگر اکنون به شهادت نرسد، دیگر به آن نخواهد رسید. عده ای از سپاهیان دعوت شریح را به شهادت پذیرفتند و او رجزخوانان به نبرد پرداخت. شریح و یارانش که برخی شمار آنان را ۳۰ هزار تن نوشته اند، کشته شدند. [۲۷]
طبری، تاریخ، ج۶، ص۳۲۲-۳۲۳، به کوشش ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۷۱م.
[۲۸]
ابن اثیر، الکامل، ج۴، ص۴۵۰- ۴۵۱، بیروت، ۱۳۸۵ق /۱۹۶۵م.
[۲۹]
ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۹، ص۳۰، بیروت، ۱۴۰۶ق.
عرب این سپاه را «جیش الفنا» نام نهاد. [۳۰]
تاریخ سیستان، به کوشش ملک الشعراء بهار، ج۱، ص۱۱۱، تهران، ۱۳۱۴ش.
مصائب این جنگ را «اعشی همدان» در شعری آورده است. [۳۱]
ابن قتیبه عبدالله، المعارف، ج۱، ص۲۸۹، به کوشش ثروت عُکاشه، ۱۹۶۰م.
به نوشته تاریخ سیستان این جنگ در سیستان و میان سپاه مسلمانان و خوارج رخ داده است، [۳۲]
تاریخ سیستان، به کوشش ملک الشعراء بهار، ج۱، ص۱۱۰-۱۱۱، تهران، ۱۳۱۴ش.
اما در مآخذ دیگر چنین مطلبی نیست.۸ - فوتعبیدالله بن ابی بکرة در ۷۹ق در سیستان درگذشت. [۳۳]
شباب خلیفة، تاریخ، ج۱، ص۳۵۹، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۳۸۷ق /۱۹۶۷م.
بعضی مرگ او را در همان جنگ و از گرسنگی میدانند. [۳۴]
ابن قتیبه عبدالله، المعارف، ج۱، ص۲۸۹، به کوشش ثروت عُکاشه، ۱۹۶۰م.
[۳۵]
مقدسی مطهر، البدء و التاریخ، ج۱، ص۳۴، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۹۱۶م.
در تاریخ سیستان آمده است که وی در بُست درگذشت و سبب مرگ او درد گوش بود. [۳۶]
تاریخ سیستان، به کوشش ملک الشعراء بهار، ج۱، ص۱۱۱-۱۱۲، تهران، ۱۳۱۴ش.
۹ - شخصیت شناسیابن ابی بکرة سیاه چرده بود و به همین سبب او را «اَدْغَم» میگفتند و عبدالملک بن مروان ، او را «سید اهل مشرق» میخواند. [۳۷]
جاحظ عمروبن بحر، رسائل، ج۱، ص۲۲۵، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۴ق /۱۹۶۴م.
مشخص ترین صفت عبیدالله بن ابی بکره سخاوت و بخشندگی او بود.کتبی [۳۸]
کتبی محمد، فوات الوفیات، ج۲، ص۱۷۰-۱۷۱، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر.
او را در شمار ۱۰ تن بخشندگان عرب، و ابن عبدربّه [۳۹]
ابن عبدربّه احمد، العقد الفرید، ج۱، ص۲۹۳، به کوشش احمد امین و دیگران، بیروت، ۱۰۴۲ق /۱۹۸۲م.
در شمار ۵ تن از بخشندگان بصره یاد کرده است.گفتهاند که در قضاوت به سود یاران و نزدیکان خود رأی میداد و چون بر او خرده گرفتند، گفت: چه خیر است در مردی که پاره ای از دینش را برای برادرانش نبُرد. [۴۰]
ابن قتیبه عبدالله، عیون الاخبار، ج۱، ص۷۰، بیروت، ۱۳۴۳ق /۱۹۲۵م.
ابن قتیبه روایت میکند که نخستین کسی که در بصره با آب طهارت کرد عبیدالله بن ابی بکره بود و از روایت او بر میآید که در زمان این کار وی مورد شگفتی اهل بصره واقع شده است. [۴۱]
ابن قتیبه عبدالله، المعارف، ج۱، ص۵۵۷، به کوشش ثروت عُکاشه، ۱۹۶۰م.
بلاذری [۴۲]
بلاذری احمد، فتوح البلدان، ج۱، ص۳۵۸-۳۵۹، به کوشش رضوان محمد رضوان، بیروت، ۱۳۹۸ق /۱۹۷۸م.
از پسران عبیدالله، بشیر - که نهر مرغاب را کنده بود - و ابوبرذعه و سلم، نام میبرد. ۱۰ - فهرستمنابع(۱) ابن اثیر، الکامل، بیروت، ۱۳۸۵ق /۱۹۶۵م. (۲) ابن تغری بردی یوسف، النجوم الزاهرة، قاهره، ۱۳۸۳ق /۱۹۶۳م. (۳) ابن حجر احمد، الاصابة، قاهره، ۱۳۲۸ق. (۴) ابن حجر احمد، تعجیل المنفعة، بیروت، دارالکتب العربی. (۵) ابن سعد محمد، الطبقات الکبری، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر. (۶) ابن عبدربّه احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، بیروت، ۱۰۴۲ق /۱۹۸۲م. (۷) ابن قتیبه عبدالله، عیون الاخبار، بیروت، ۱۳۴۳ق /۱۹۲۵م. (۸) ابن قتیبه عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عُکاشه، ۱۹۶۰م. (۹) ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت، ۱۴۰۶ق. (۱۰) بلاذری احمد، فتوح البلدان، به کوشش رضوان محمد رضوان، بیروت، ۱۳۹۸ق /۱۹۷۸م. (۱۱) تاریخ سیستان، به کوشش ملک الشعراء بهار، تهران، ۱۳۱۴ش. (۱۲) جاحظ عمروبن بحر، رسائل، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۴ق /۱۹۶۴م. (۱۳) جاحظ عمروبن بحر، الحیوان، به کوشش عبدالسلام هارون، قاهره، ۱۳۸۵ق /۱۹۶۶م. (۱۴) ذهبی محمد، تاریخ الاسلام، قاهره، ۱۳۶۸ق. (۱۵) ذهبی محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش مأمون الصاغرجی و شعیب الارنؤوط، بیروت، ۱۴۰۵ق /۱۹۸۵م. (۱۶) شباب خلیفة، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۳۸۷ق /۱۹۶۷م. (۱۷) شباب خلیفة، کتاب الطبقات، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۶م. (۱۸) طبری، تاریخ، به کوشش ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۷۱م. (۱۹) کتبی محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، دارصادر. (۲۰) مقدسی مطهر، البدء و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۹۱۶م. (۲۱) یعقوبی احمد، تاریخ، بیروت، ۱۳۷۹ق /۱۹۶۰م. ۱۱ - پانویس
۱۲ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابنابیبکره»، ج۲، ص۷۸۳. |